۱۳۸۶ مهر ۸, یکشنبه

دیشب برای غربت مولا گریستم

چون زائری غریب در اینجا گریستم
در ساحل نگاه تو تنها گریستم
وقتی که عشق مر کب غم را سوار بود
مجنون شدم به دامن صحرا گریستم
در دل غم تو بود و به چشمم خروش اشک
در قبله گاه چشم تورسوا گریستم
با بادبان پاره به گرداب بی کسی
با یک دل شکسته چو دریا گریستم
هر چند کس نگاه مرا تر ندیده بود
دیشب برای غربت مولا گریستم

۱۳۸۶ مهر ۵, پنجشنبه

بي وفا

گفتم: كه دلم گفت: شكسته بهتر
گفتم: نگهم گفت كه بسته بهتر
گفتم: كه به دنبال تومن مي گردم
گفتا: كه دو پاي تو شكسته بهتر

پاييز

دلم بهانه گرفته بهانه پاييز
مگر تو را بجويم به خانه پاييز
به فصل زرد خزان شعر مي گويم
براي زلف سياهت به شانه پاييز
تو در نگاه من اكسير عشق بودي و آه
خوشا شبي كه تو خواندي ترانه پاييز
اگر غرو ر نمي بود گريه مي كردم
ز داغ و درد جدايي به شانه پاييز
بيا و بهر دل من زعشق زمزمه كن
براي خسته ترين مرد عاشقانه پاييز
ولي ولي چه بگويم كه چون سرابي بو د
رمان عشق من وتو در شبانه پاييز

۱۳۸۶ مهر ۳, سه‌شنبه

پريشان بوسه

آه اگر يك شب پريشانم كني
بر بساط بوسه مهمانم كني
آنقدر بوسه زنم بر چهره ات
تا شوم بيمار و درمانم كني
غنچه غنچه باز مي گردم چوگل
گر تو خار عشق به دامانم كني
گفته بودي عشق ويرانت كند
سر فدايت عشق , ويرانم كني؟
من به روي سبز تو خو كرده ام
آه اگر يك شب پريشانم كني

۱۳۸۶ مهر ۲, دوشنبه

كيميا

اگر يكشب سراغ من بيايي
از اين دل عقده هايم را گشايي
برايت اين دوبيتي را بخوانم
كه من مس هستم وتو كيميايي

۱۳۸۶ شهریور ۲۸, چهارشنبه

خورشيد

در شب مهتاب مرا بوسيد ورفت
اشك هاي ديده ام را ديد و رفت
گفتمش يكشب دگر با من بمان
بر خيال ناقصم خنديد و رفت
دلربايي بود وزيبا چهره اي
در دل تاريك شب تازيد و رفت
بي كس وتنها شدم با ياد او
چهره افسرده ام را ديد و رفت
آري آري عشق چون خورشيد بود
يك نفر خورشيد را بوسيد ورفت
اين چنين بود داستان عشق من
عشق هم از خانه ام كوچيد ورفت

۱۳۸۶ شهریور ۲۷, سه‌شنبه

بي تو

به او گفتم دل طوفاني ام را بيا ولحظه اي آرامشش ده
بخنديد وبگفت آرامش دل براي عاشقان معنا ندارد
از آن روزي كه در عشق غرق گشتم
به من گفتي دگر آرامشي نيست
همين الان بيا و دست بردار
ز عشقي كه در آن آسايشي نيست
ولي من عشق را بازي گرفتم
كنون بايد بسوزم تا بميرم
بسوزم پيش شمع دلربايي
كه قدرش را فقط پروانه داند
ولي اينك سه ده از عمر من رفت
و بي تو غمزده تنها شدم من
بيا يكبار ديگر عاشقي كن
كه تا پيشت بسوزم تا بميرم