۱۳۸۶ آبان ۸, سه‌شنبه

حرف عاشقي

نگاهم را پس مي گيرم ديگه بات كاري ندارم
ديگه از هر چي نگاهه به خدا خسته و زارم
يه روزي دل غريبم به ضريح توگره خورد
مشكلش كه حل نشد هيچ همه هستي او مرد
عاشقي خودش قشنگ نيست حرف عاشقي قشنگه
عاشق يه رنگ نديدم عاشقي ها همه رنگه
حالا من غريب وخسته سر اين كوچه نشستم
برو از نگاه مستت هميشه خسته خسته ام

۱۳۸۶ آبان ۷, دوشنبه

صدايم گرفته

غير از دلي غريب كه آنهم گرفته است
بود و نبود عمرمرا غم گرفته است
بردار از برابر من جام باده را
ديگر به چشم من همه ماتم گرفته است
شبگرد بي پناه پريشان خراب و خوار
با من سخن نگو كه حالم گرفته است
باور نداشتم كه ز پيشت سفر كنم
پاي مرا كمند تو محكم گرفته است
ديگر نمانده قدرت فرياد در گلو
نزديك تر بيا كه صدايم گرفته است

۱۳۸۶ آبان ۳, پنجشنبه

خاتون چشم سياه من

خاتون چشم سياه دلم تويي
تنها بهانه من و آه دلم تويي
ديدار تو نگاه مرا تشنه مي كند
تنها مسافر گذر گاه من تويي
اي كولي سبزه عذار سياه چشم
آرامش من و نگاه دلم تويي
گفتند به عشق قسم خور كه عاشقي
سوگند به عشق كه شاه دلم تويي
تنها گناه من عشق تو بود و بس
اي پاك تر ز عشق گناه دلم تويي
هر چند لايق توصيف تو نيستم
شمس دلم تويي وماه دلم تويي

۱۳۸۶ مهر ۳۰, دوشنبه

عشق

اي عشق مرا خراب كردي چكنم
چشمان مرا پر آب كردي چكنم
گفتي كه عاشقان ندارندغمي
گفتي ومرا به خواب كردي چكنم

باعث بيماري من

با تشكر از جناب مطرب عزيز كه هميشه رهنمود هاي با ارزشي
در جهت بهتر شدن شعر من مطرح مي نمايند شعر گذشته را به صورت زير اصلاح مي كنم
عاشقي كردم و شد باعث بيماري من
نازنينا تو بيا بهر پرستاري من
روز اول كه سپردم دل ديوانه به تو
تو چقدر طعنه زدي برمن وخماري من
جز غم تو به دلم هيچ نمي يابم هيچ
كاش مي ديدي چشمان پر از زاري من
من اگرخسته اگر مست از اين عشق شدم
تو شدي باعث اين مستي و اين خواري من
روزي ار دامن وصل تو به دستم افتد
به توگويم كه تويي باعث بيماري من

۱۳۸۶ مهر ۲۴, سه‌شنبه

طراوت هاي باغت را نديدم
تو را در دلبري همتا نديدم
هزاران حرف در سينه نهفته
ولي هرگزتو را تنها نديدم

۱۳۸۶ مهر ۲۳, دوشنبه

يار سر كاري

عاشقي كردم وشد باعث بيماري من
نازنينا توبيا بهر پرستاري من
روز اول كه سپردم دل ديوانه به تو
توچقدر طعنه زدي بر من وخماري من
من اگر خسته اگر مست از اين عشق شدم
توشدي باعث اين مستي و اين خواري من
روزي ار دامن وصلت به دستم افتد
به تو گويم كه تويي يار سر كاري من

۱۳۸۶ مهر ۱۹, پنجشنبه

بهار من

توهميشه بهار من بودي
لحظه لحظه كنار من بودي
در ميان تراكم غمها
شمع شبهاي تار من بودي
وقت روييدن شقايق ها
بهترين غمگسار من بودي
بهترين گفته هاي من اين بود
آخرين انتظار من بودي
مي سرايم خزان عمرم را
توهميشه بهار من بودي

۱۳۸۶ مهر ۱۶, دوشنبه

زرد كهربايي

رنگاي زيادي ديدم رنگ چشمات چيز ديگه است
حرفاي زياد شنيدم حرف چشمات چيز ديگه است
رنگ زرد كهربايي رنگ چشماي تو باشه
رنگ من رنگ محبت رنگ دنياي تو باشه
رنگ چشمات هفته ها رو هميشه يادم مي آره
تو كجايي كه ببيني شاعرت خسته و زاره
تو كجايي كه ببيني يه نفر برات سروده
هر چي گلبرگ توي دنياس واسه عشقش ربوده
روز شنبه تو نگاهم عشق تو جرقه اي زد
يه نگاه ز جنس احساس آه كه با دلم چها كرد
دل آشنا به عشقم مثه كفترا هوا شد
رفت ورفت و باز هم رفت نمي دوني كه چها شد
روز يكشنبه صدا تو دوباره بازم شنيدم
دوباره نگاه نازت دوباره نگاتو ديدم
نگاهت به من نگاه كرد منو از خودم جدا كرد
مثه يه شبگرد عاشق توي كوچه ها رها كرد
به دوشنبه كه رسيدم همه چي رنگو وارنگ بود
تومثه يه تيكه الماس خنده هات خيلي قشنگ بود
از لبات يه دسته غنچه به رسم عاشقي چيدم
همه قشنگي ها را توي اون بوسه ها ديدم
يادمه روز سه شنبه واسه تو آواز مي خوندم
يه شعر خوب وقديمي براي تو ناز مي خوندم
تو به من نگاه مي كردي نگاهت پر از صفا بود
خنده هاي نازنينت يه عالم مهر ووفا بود
چهارشنبه وقتي كه اومد بوي تنهايي شنيدم
همه خاطره هامو يه سراب خسته ديدم
يه سراب بود . آري قصه هاي آشنايي
يه سراب بود . آري يه سراب پوچ وخيالي
ديگه بعد از تو ندونم هفته ها چگونه هستند
هفته ها سرد و فسرده روزها غريبه هستند

۱۳۸۶ مهر ۱۲, پنجشنبه

نگاه

يك شب كه هم آغوش نگاهت بودم
بازيچه چشمان سياهت بودم
زلفان سياه تو به طعنه مي گفت
بگريز ز من كه دام راهت بودم