۱۳۸۶ آذر ۱۲, دوشنبه

فراق

هواي ابري قلبم دوباره باراني است
شب نبودن تو هميشه ظلماني است
كجا رفتي و اينگونه در فراق تو من
درون ساغر چشمم هميشه طوفاني است
به باد دادي مرا چرا چرا آخر
شكست قامتم از غم غم تو ويراني است
تو در ميان خاك نشستي ومن درون قفس
هميشه حالت من حالت پريشاني است
براي بيت آخر شعرم اجازه مي گيرم
ز تو تا كه بگويم دلم چه طوفاني است

۷ نظر:

ناشناس گفت...

واقعا جالب است .هميشه دست به قلم باشيد

ناشناس گفت...

بسيار عالي سروده ايد.موفق باشيد

ناشناس گفت...

استاد ارجمند از شعر هاي زيباي شما استفاده مي كنيم

ناشناس گفت...

این شعر هم مثل اشعار قبل عالی بود

ناشناس گفت...

هر وقت در وبلاگ شما مي آيم احساس مي كنم سال هاست شما را مي شناسم.خيلي زيبا است موفق باشيد

مارال

ناشناس گفت...

جناب اقای حسن نزاد عزیز
ترانه های پریا رو می خونم و لذت می برم
وبلاگ هرانک مدتی مصاحبه با وبلاگ نویسان را در برنامه خود قرار دادهمحبت فرموده ایمیل خود را توی کامنت خصوصی وبلاگ بفرستید تا با شما مصاحبه ای داشته باشم
ارادتمند رشوند

ناشناس گفت...

واقعا عالیییییییییییییه یادمه روز فوت یکی از دانش آموزانتون بود