۱۳۸۶ آبان ۱۴, دوشنبه

شعر من :تو

خنده را بهونه كردم كه ز يادت بگريزم
ولي در نبودن تو مگه ميشه اشك نريزم
توي هر شعري كه گفتم توي اون شعر تو بودي
آخرين بيت غزل را تو سرودي تو سرودي
اگه از غريبي گفتم آشناي من تو بودي
اگه از وفا سرودم با وفاي من تو بودي

۷ نظر:

ناشناس گفت...

ما خوشحاليم كه فرزندانمان استاد فرهيخته اي چون جناب حسن نژاد دارند .از محضرشان بسيار استفاده مي كنيم

ناشناس گفت...

حميد آقا گل مي كاري

ناشناس گفت...

ببخشيددر كامنت قبل اسمم را ننوشتم .البته فرقي هم نمي كند همچين شاهكاري هم نمي نويسم .فقط مي خوام بگم كه هميشه وبلاگتون را مي بينم .كوچولو را ببوسيد

ناشناس گفت...

غريبه آشنا هميشه مطرحي
شعر بسيار زيبايي بود

ناشناس گفت...

سلام
بسیار زیباست.
موفق باشید

ناشناس گفت...

سلام
ترانه هاي  پريا
بوي اميد شور و شادي مي دهد
ارادتمند هرانك

ناشناس گفت...

سلام
ترانه هاي  پريا
بوي اميد شور و شادي مي دهد
ارادتمند هرانك