۱۳۸۶ آبان ۲۸, دوشنبه

غزل

درست مثل غنچه به خود فشرده بودم
تو آمدي سراغم و گرنه مرده بودم
تو آمدي و گرنه من ز خود رميده
جنازه خودم را بدوش برده بودم
جدال مهلكي بود ميان ما و غربت
اگر نمي رسيدي شكست خورده بودم
بر هميشه گرمت قشنگترين غزل بود
غزل شنيده بودم غزل برده بودم

۵ نظر:

ناشناس گفت...

آقا حميد دست خوش خيلبي با حالي

ناشناس گفت...

موفق باشید

ناشناس گفت...

شه با شعر هاي شما جان تازه اي مي گيرم منتظر بقيه اشعار شما هستم

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

سلام
خسته نباشید
غزل بسیار زیبایی بود .
خوشحال میشیم به ما هم یه سری بزنین
موفق باشید


یا حق