گذشتم از تو که ای گل چو عمر من گذرانی چه گویمت که به باغ بهشت گم شده مانی به دور چشم تو هر چند داد دل نستاندم برو که کام دل از دور آسمان بستانی گذاشتم به جگر داغ عشق و از تو گذشتم به کام من که نماندی به کام خویش بمانی بهار عمر مرا گر خزان رسید تو خوش باش که چون همیشه بهار ایمن از گزند خزانی... هوشنگ ابتهاج سروده هایتان بسیار زیبا و دلنشین است...موفق و پیروز باشید
۵ نظر:
چشم دوخته ومنتظر به آخرين اميد
مثل هميشه بهاري
ارزو دارم بهار همه هميشه بهار باشد
سالم وسبز
پريا را ميبوسم كه فرزند بهار زندگيست تا زمستان ما
سلام با آرزوي لحظات زيبا
عيدتان مبارك
بهاروخزان، هستی و مرگ نیست
خزان، ختم قانونی برگ نیست
نه روئیدن گل، شروع گل است
نه پائیز، پایانه بلبل است
نه رویش زباد خزان لطمه خورد
نه با مرگ پروانه، پرواز مرد
نه پائیز نقش تباهی نگاشت
نه راهی به اندیشه غنچه داشت
نه یک غنچه ما را به وجد آورد
نه یک با د ما را زجا می برد
گذشتم از تو که ای گل چو عمر من گذرانی
چه گویمت که به باغ بهشت گم شده مانی
به دور چشم تو هر چند داد دل نستاندم
برو که کام دل از دور آسمان بستانی
گذاشتم به جگر داغ عشق و از تو گذشتم
به کام من که نماندی به کام خویش بمانی
بهار عمر مرا گر خزان رسید تو خوش باش
که چون همیشه بهار ایمن از گزند خزانی...
هوشنگ ابتهاج
سروده هایتان بسیار زیبا و دلنشین است...موفق و پیروز باشید
ارسال یک نظر